جدول جو
جدول جو

معنی مرگه سرو - جستجوی لغت در جدول جو

مرگه سرو
نوعی نفرین به افراد پر حرف
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ)
دهی است از دهستان زز و ماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد در 68هزارگزی جنوب غربی الیگودرز و 18هزارگزی جنوب شرقی راه ازنا به درود، در منطقۀ کوهستانی معتدل واقع و دارای 546 تن سکنه است. آبش از چشمه و قنات، و محصولش غلات و لبنیات، و شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مِ گَ دَ)
ده کوچکی است از دهستان دامنکوه بخش حومه شهرستان دامغان، واقع در 36هزارگزی شمال خاوری دامغان و 12هزارگزی شمال راه شوسۀ دامغان به شاهرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
موضعی به آمل مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 114 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(مَ گَ سَ)
دهی است از دهستان برا دوست بخش صومای شهرستان ارومیّه، واقع در 13 هزار و پانصدگزی جنوب غربی هشتیان و 4هزارگزی شمال راه ارابه رو سرو به نازلو. آب آن از دره برده زی و محصول آن غلات و توتون و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
مرتعی در راستوپی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی نفرین است به معنی: به تبی دچار شوی که مرگ در پی داشته
فرهنگ گویش مازندرانی
تنگه یی که به طور طبیعی ایجاد شده است و محل عبور حیوانات
فرهنگ گویش مازندرانی